قانون

بلاخره شروع کردم به کاری که مدتهاست دلم‌ میخواست انجامش بدم ولی فرصت نمیشد. شروع کردم به خوندن کتاب قانون، دوست داشتم پیش ابن سینا بودم و پیشش دانشاموزی می کردم.

خیلی جالبه. دوست دارم زودتر به قسمت روانپزشکیش برسم و یاد بگیرم سردی مغزی که بسیار میگن دقیقا چی هست؟

خواب

تا بدنم داره خودشو به محیط عادت میده، با یه پرواز عادتشو بهم میریزم و دوباره جت لگ شروع میشه. ۲ روز دیگه پرواز دارم و چند روزه گه دارم خودمو طبق ساعت کشورم تنظیم می کنم.

دیروز با مازیار رفتیم خرید و کلی چیزهای خوشمزه برای سوغاتی خریدم، به به. بعدم رفتیم خونه مامان و بابای مازیار.

خیلی خوابم میاد، من رفتم بخوابم.

زن دوم !

ببخشید که دیروز و پریروز نشد پستی بذارم، یکم درگیر بودم.

اما موضوعی که دلم میخواد نظرتونو راجع بهش بدونم، قضیه ی زن دوم هست ؟ برای مغز من غیرقابل درکه. یعنی زن دوم رو یک خیانت باید حساب کرد یا یک حق اجباری.

چرا مسئله ی تعهد انقدر بهش بی توجهی میشه؟ 

واقعا تو این مسئله گیجم، تا الان خیلی ازین موارد همه پنهانی بودن ولی با اجازه ی زن اول رو دیگه هیچ جوره نمی فهمم  تو این شکلک فکر کنید داره از گوشهام دود خارج میشه.

یکمی توضیحات

خوب فعلا تا اخر هفته اف هستم، مازیار افم کرده 

فکر کنم بهتره یه توضیحی در مورد خودم بدم، مازیار بهم کلی نصیحت کرد که به دنیای مجازی اعتماد نکن و ازت سو استفاده میشه و ایرانی ها ... و ...  اسمم دیناست که یه اسم الکی هست، اسم مازیار هم الکی هست و اسم های واقعیمون نیست. من ۳۱ سالمه، البته الان ۲۰۱۷ هست و جولای میرم تو ۳۲، مازیار هم ۳۷ سالشه. 

مادر من ایرانی هست و پدرم آلمانی، آلمان بدنیا اومدم و بزرگ شدم. روانپزشک هستم، مازیارم روانپزشکه. حدود ۱۰ ماه که ازدواج کردیم و تو ایران زندگی می کنیم.

 تو مطب مازیار کار می کنم و علاوه بر اون یه سری کارهای داوطلبانه انجام میدم.

دیگه چی بگم؟

اگه سوالی بود من جواب میدم 

گل گاو زبان

من راستش کلا گل گاو زبان رو نمیشناسم و فقط طی عمرم یه بار تی بگشو استفاده کردم. از وقتی اومدم ایران گفتم که بذار بخورمش و تو قفسه ی ادویه اینها یه ظرف بود توش چیزای سیاه و خرد شده و اینها داشت، منم فکر کردم گل گاو زبانه و ریختم تو چایی. خیلی هم طعمش شبیه به گل گاو زبان بود. هر چند وقت یه بارم برای خودم گل گاو زبان درست می کردم یا تو اب دیتوکس می ریختم. 

امشب که رفتم گل گاو زبان درست کنم مازیارم تو اشپزخانه بود و وقتی دید من ظرف گل گاو زبانو برداشتم گفت با لیمو عمانی چیکار داری؟ منم با جدیت گفتم این گل گاو زبانه. اونم رفت و از تو کمد یه جعبه اورد بیرون و درش رو باز کرد و گفت این گل گاو زبانه، عین گله، رنگشم بنفشه. بعد از اینکه حسابی منو حالی کرد نشست به خندیدن و سر به سر گذاشتنم.

من فکر می کردم لیمو عمانی فقط گرد و چوبیه و رنگشم کرم قهوه ای روشنه ولی این کاملا تیره و سیاه بود و خرد شده و تکه های متفاوتی داشتش. خیلی ناراحتم، طفلکی لیمو عمانی 

یعنی واقعا گل گاو زبان نبود؟