خرید برای اوتیلیا

دیشب خوب نخوابیدم، امروزم از ساعت ۱۰ رفتیم خرید تا الان، با اینکه اصلا به خودم فشار نیاوردم ولی پا و دلم درد گرفته 

به مازم بگم دعوام می کنه 


۲ تا لباس برای اوتیلیا خریدم، بقیه وسایلو از خود المان‌می خرم.


موسیقی

امروز وارد هفته ی ۲۲ شدیم ، اوتیلیا شیطون تر از قبل شده و داره خودشو بهتر میشناسه  تکون هاش برام خیلی واضح تر شده و حرکت ماهی وارش خیلی نرم و دوست داشتنیه   تقریبا هر روز با هم کلی موسیقی گوش می دیم، اوتیلیا سمفنونی های موتزات و باخ رو خیلی دوست داره، از فردا چیکوفسکی رو هم شروع می کنم تا ببینم نظر اوتیلیا چی هستش ؟

خواندن کتاب رو از هفته ی دیگه شروع می کنم، از هفته ی دیگه درک اوتیلیا از شنوایی خیلی کامل تر میشه و حتی شاید به صورت ناخوداگاه بتونه خیلی مسائل رو انالیز کنه.


اسم هایی که ماز انتخاب کرده اینه 

فرین، ایرین، ایریانا،  راتا، اندیا

عین پسر بچه های ۳ ساله، دائم میگه اسم اوتیلیا رو دوست ندارم، هیچوقت فکر نمی کردم انقدر روی بچهمون حساس باشه. حساسیتش خیلی بالاست.

اسم

این روزها مشغول انتخاب اسم هستم، ماز میخواد اسم سیب کوچولو ایرانی بشه و من آلمانی. تصمیم گرفتیم یکی از اسم ها آلمانی و یکی ایرانی باشه.


انتخاب اسم خیلی سخته، جالب هست که ماز به اسمهای من هم گیر میده در حالی که من تو اسم های ایرانی اون دخالت نمی کنم.


اسم هایی که دوست دارم :

Emma , Sofia, Hanna, Leah, Lena, Lara, Laura,  Leni, Luna, Rosaline, Nixie, Ylvi, Kira,  Eda, Nina, Nika


اما به نظرم Ottilia خیلی قشنگه.


۲۱ هفته و ۳ روز گذشته  


 

ادامه مطلب ...

Siebzehnte Schwangerschaftswoche

Mein kleiner Apfel, diese Woche ist eine der wichtigsten Wochen, die wir gemeinsam erlebt haben.

Gestern verstehe ich deine Tritte in meinem Bauch. Mein Bauch wächst groß.


Ich liebe dich meine schöne Tochter 

۳ ماه

این هفته روزای سختی بود. 

پدر ماز فوت شد، طفلکی  من برای اولین بار خاک سپاری و ختم رفتم.

روزهای سختی هستش، طفلکی ماز و خانواده اش


امدم که بنویسم، امروز وارد هفته ی ۱۲ شدی سیب کوچولو و ۳ ماه اول تموم شدش