مرداهنی

صبح من خونه رو مرتب کردم و مازیار ناهار درست کرد، دستپختش تو غذاهای ایرانی خیلی خوبه.

بعد یکم به ایمیل هام رسیدم و مرتبشون کردم، چندین ایمیل برای اساتید و خانواده ام و دوستم فرستادم. بیلیتمو برای ۱۹ فوریه بوک کردم.

الان مشغول مرتب کردن و بررسی پوشه های اطلاعاتی بیمارانم هستم، به غیر از بررسی جزیی و تک تک اونها وقتی اونهارو به صورت کلی و کنار هم بررسی می کنیم،نتایج هیجان انگیزی رو به من میده. تو این مدت کوتاه که بیشتر کارم با کودکان بوده، قشنگ میشه مشکلات روحی بچه هارو از سنین خیلی پایین دید و این خیلی خطرناکه  عجیبه وقتی نتایجمو به مازیار میگم، اون میگه خیلی سخت می گیری. شایدم من دارم با یه مرداهنی زندگی میکنم.

نمی تونم بنویسم

دیشب پر حرف بودم ولی الان کوتوله ی حراف مغزم هیچ حرفی نداره بزنه. هر چی که می نویسم رو پاک می کنم. 

هنوز نتونستم اینجارو مثل توییترم ببینم و راحت هر چیزرو در هر وقت از روز که خواستم بنویسم و پابلش کنم. شایدم خوب باشه چون اینجوری کمتر افراد دوروبرم رو نگران می کنم.

نمی تونم بنویسم ولی تو روزهای اینده بهتر میشم 

هالو

سلام

اولین جیک جیک رو تست می کنیم