ماه پیش با وقت اورژانسی اومده بود.
یه دختر زیبای ۲۲ ساله. یه جین سیاه پوشیده بود با یه مانتوی خیلی گشاد سیاه و بلند، شالش هم سیاه بود. موهاش سیاه و چرب بود انگار مدتیه حموم نرفته. ابروهای پرپشت و مرتب نشده، چشمهای قرمز و خیس، دماغ زیباش و لبهایی که خیلی خشک شده بود. کمترین ارایشی روی صورتش نبود و جز طبیعی ترین چهره هایی بود که تو ایران دیدم، ساده و زیبا و بدون عمل. انگار که سالهاست به اینه نگاهی نکرده و به خودش نرسیده.
وقتی بهش گفتم سلام و خواستم بهش دست بدم شروع کرد به گریه. از همه چیز کلافه و خسته بود. حوصله ی هیچ چیز رو نداشت حتی خودش. با گریه و صدای گرفته می گفت دارم روانی میشم، حالم بده، می خوام بمیرم، از پس هیچ چیز بر نمی ام، بی عرضه ام، از خودم متنفرم، حالم خیلی بده.
می لرزید و گریه می کرد، حتی خودش هم نمی تونست علتش رو پیدا کنه، شایدم نمی خواست علت رو به یاد بیاره یا حرفی ازش بزنه.
حمله ی پنیک شدیدی بود.
معاینه ی عمومی و نورولوژی کردم، ضربان قلب شدید، فشار خون دیاستول خیلی بالا، رفلکس شدید بدن و ...
مادرشم بود، نگران و عصبی. احساس عجز می کرد و از اینکه دخترش این جوری میشه زجر می کشید.
دخترک رو راهنمایی کردم که رو تخت بخوابه و بهش دارو دادم که اروم بشه و شروع کردم به ماساژ دادن کاروتیدش. یکم که بهتر و ارومتر شد برگشتم پیش مامانش تا بفهمم چه خبره؟
مادرش هم پزشک بود. حرف زدیم، نه مشکل حادی تو خانواده است، وضعیت مالی خوب، دخترک فوق العاده باهوش و دانشجو، رابطه خوب با مادرش، باپشتکار و اراده، سفرهای مختلف و نه دوست پسر و نه مشکل عشقی و ...
همه فاکتور هایی که از طرف مادر شنیدم خوب بود. مادرش معتقد بود، دخترک خیلی حساسه و ایده ال گراست.
ولی دخترک نخواست باهم صحبت کنیم، حرفی نمی زد. فقط می گفت بهم دارو بده که مغزم از کار بیفته و به هیچ چیز فکر نکنم، میخواست مغزش هایبرنیت بشه.
براش کم اثرترین داروهارو نوشتم و گفتم که حتما هفته ی دیگه بیاد پیشم. یک هفته گذشت ولی نیومد، شماره ای که توی پرونده اش نوشته بود مال موبایل بود و جواب نمی داد.
امروز مازیار بهم گفت که هفته ی قبل اومده بود. یعنی حدود سه هفته بعد و زمانی که داروهایی که براش نوشتم تموم شده ! مازیار مثل همیشه بدون کمترین حرف زدن و بررسی و حتی معاینه، کلی دارو به بیمار میده و با گفتن جمله ی چیز دیگه ای هم هست که بخوای بگی؟ بیمارو می فرسته بیرون. حتی به بیمارهاش داروهارو توضیح نمیده، نحوه ی استفاده، تداخل دارویی و ... بیمارهام خوشحال و خندان میان بیرون و به ازای هر دقیقه پیش مازیار بودن کلی پول میدن و میرن.
جالبه مازیار تا قبل عید به دخترک گفته نیازی نیست که بیاد ولی دخترک برای هفته ی بعد از منشی وقت گرفته.
هر روز با خودم فکر می کنم، کجای درمانم اشتباهه؟
کجای رفتارهام اشتباهه؟ رفتار با بیماران رو بلد نیستم؟
چرا کسی دوست نداره بیاد پیش من و بین مازیار و من، مازیار انتخاب میشه
wowwww, du kanst Deutsch sprechen... es ist sehr gut.. Koennen sie bitte mir beim deutsch sprechen helfen? wie kan ich nach Deutschland gehen?
Hallo, ich bin in Deutschland geboren. Es tut mir leid, dass ich dir nicht helfen kann. Weil ich kein Spezialist bin, um dich Deutsch zu lernen. Zu welchem Zweck willst du nach Deutschland?
جیک جیک جیک جیک جیک جیک جیک
جیک
جیک
جیک
من زرشک رو توی پلو و سوپ دوس دارم
آلبالو زغال اخته دوس ندارم
من دوست دارم زرشک تو همه چیز باشه. زرشک و پلو و کباب عالی هست. حتی زرشک و قرمه سبزی خوشمزه میشه.
چه جالب اولین نفری هستین که می بینم لواشک دوست نداره
ترشک به مخلوظ چیزای مختلف با رنگ و جوهرلیمو و سرکه و نمک می گن . مثلا ترکیب زرشک و سرکه و نمک و رنگ . یا زغال اخته و آلبالو با جوهرلیمو و نمک و سرکه . چیز سالمی نیست. دخترا اکثرا ترشی ها رو دوست دارن.
لواشک دوست ندارم ولی عاشق زرشک با طعم ملس هستم. زغال اخته و البالو هم زیاد دوست ندارم
سلام
راه درمانی که فرمودین طبق کدوم شیوه هست ؟
ایران یا آلمان ؟
اصلا تفاوتی با هم دارن ؟
پرسیده بودین رفتاری شده یا نه ...
بله وسواس فکری و عملی .
علتشم اضطراب ناشی از گذر از یه مرحله خاص در زندگی مثل یک امتحان خیلی مهم !
البته این تاثیر بعد از سپری شدن اون مرحله از بین نمیره ...
و مریض ، کنترلی روی رفتار یا حداقل افکارش نداره ...
در مورد برخورد با بیمار هم ،
بنظرم پزشک یا روان درمانگر باید متناسب با روحیات هر کدوم از مراجعینش بتونه طوری رفتار کنه که طرف احساس موذب بودن نکنه ...
شاید بعضی تودار باشن و نخوان دکترشون زیاد وارد جزئیات بشه یا باهاشون صمیمی بشه ! همونطور که اکثرا خلاف این نحوه برخوردو می پسندیم
... و دکتر میتونه تا قبل از تشخیص نوع شخصیت مریضش در این زمینه میانه رو عمل کنه
سلام

هیچ کدوم، درمان می تونه به هر روشی باشه. منظور من از درمان ایرانی، دارو درمانی تنها بود که تو ایران خیلی زیاده و وقتی برای روانکاوی و حرف زدن بیماران نیست. حتی روانشناس ها هم بی حوصله به بیمارها گوش میدهند
برای درمان باید با هم صحبت کنیم، به صورت مجازی نمیشه کاری کرد. می تونم تا حدی با چت کردن کمک کنم ولی درمان از راه مجازی شدنی نیست
گارد بیمار باید شکسته بشه، من باید بتونم بررسیش کنم. اگر بیاد و حرفی نزنه و بره، هیچ کمکی نمیشه کرد بهش، فقط پولش رو هدر داده.
oخب من فکر میکنم شما تحت تاثیر تربیت المانی خیلی خشک و جدی هستین و ایرانیا اینو نمیپسندن.پیشنهاد میکنم صمیمانه تر برخورد کنین.کسی که میاد پیش روانپزشک باید باهاش احساس راحتی کنه.ضمن اینکه من بشخصه معتقدم دکترای خاونم خوب توی ایران کم داریم.بیشترشون پولکی هستن .این اعتماد مردمو سلب کرده.مثلا دکترای زنان که باید حتما زن باشن تو ایران فقط تو فکر چاپیدن مریضن و کاملا بی توجه به احوالات مریض
نمی دونم، خیلی خشک و جدی نیستم. شاید نمی تونم حرفهام رو بیان کنم.
من غلاثع ای به چاپیدن مریض ندارم، دنبال پول هم نیستم چون به قدر کافی دارم. زندگی تو ایران رو به خاطر چالش ها و مردمش انتخاب کردم و میخوام که توش موفق بشم.
نازی چقدر لطیف.... یه چی بگم ؟ انگار جنس مخالف جاذبه ی بیشتری داره ! این چیزیه که مشاهده کردم . البته در مورد خودم برعکسه ترجیح می دم پیش خانم برم و مذهبی هم نباشه !در اتاق انتظار یه خانم دکتر روان پزشک بودم سه سال پیش ؛مراجعینشونون اکثرا پسرای هم سن و سال خودم بودن !یه بارم اورژانسی رفتم پیش نزدیک ترین روانپزشک که آقا بود انقدرررر لبخند تصنعی تحویلم داد می خواستم خفه کنم ایشونو .و مراجعین اون روزشون تو اتاق انتظار چند دختر و خانم بودن ! من کلا برعکسم از لواشک و گوجه سبز و ترشکم خوشم نمیاد تازه
اثر جالب ارزش جنسیتی هست ولی مراجعین من نسبتا متعادل هستند.
منم لواشک دوست ندارم. ترشکم چی هست؟
شاید به خاطر اینکه زن هستی تو این کشور همه احساس میکنن مردها بهتر از زنها میفهمن
اینجا خیلی بد نسبت به زنها، رفتار می کنند
ایرانیا عادت دارن داروی زیاد بگیرن
در مورد چیزهای دیگه دقیق نمی دونم ولی مصرف دارو های ارامبخش و ضد افسردگی و ... خیلی بالاست
درمان اگزیستانسیال ؟
شما مایلین بیماران مبتلا به OCD رو چطور درمان کنید ؟
بله
بستگی به بیمار و شدت Obsessive compulsive disorder داره ، هنوز منتالی هست یا رفتاری شده؟ میزانش چقدره؟
بعد با صحبت کردن و پیدا کردن نگرانی ها و اضطراب و ترس ها و ترس های ناخوداگاه و ... سعی می کنم مشکل رو حل کنم.
وقتی علت های وسواس پیدا شد، حل شدن مشکل خیلی اسون میشه.
چرا داره
کسی که جدی هست یعنی کارش دقیقه ولی بد اخلاق یه نقصی داره...
خودت میگی بیمار
من تو کارم جدی هستم، شاید جدی بودن باعث بداخلاقی باشه.
موفق باشی خانومی
کی گفته؟ دروغه
شاید جدی باشی ولی بد اخلاق نه...
چندتا بیمار
جدی بودن با بداخلاق بودن چه فرقی داره؟
ما ایرانی ها عجولیم و دلمون می خواد مشکلی که سال ها طول کشیده ایجاد بشه یه شبه حل بشه با چهارتا دارو ظاهر درد رو می پوشونیم ولی اصل درد می مونه متاسفانه که نیاز به روانکاوی داره. ناراحت نباش عادت می کنی به این رویه متاسفانه شاید حتی تسلیم بشی به مرور زمان
این هم عامل مهمی هست ولی بیشتر ادمها از برگشتن به گذشته و رو به رو شدن با درد های گذشته می ترسن و فکر می کنن برگشتن به اتفاقات گذشته درد بیشتری داره و له میشن زیرش.
من سعی می کنم که تسلیم نشم
چقد تو مهربونی ؛)
اکثر مردم عادت دارن فقط با تلقین اینکه قرص بخورن خوبه قانع میشن متاسفانه...
پس چرا بهم میگن بداخلاقم ؟
تلقین اثرش خیلی زیاده
مگه روش آلمانی ها چه جوریه ؟!
« گوش دادن فعال » و « تخلیه احساسات » ؟
باید کاربردی عمل کرد
منظورم روشی هست که من تو دانشگاه از اساتیدم یاد گرفتم و کتاب هایی که خوندم.
من خیلی از فروید الگو گرفتم همینطور طرفدار سرسخت درمان اگزیستانسیال هستم چون خوب جواب میده
ناراحت نباشید
چیزایی که گفتین دلیل بر برتری شیوه درمان ایشون نیست ، در واقع چیزی نگفتین !
اگه بیشتر بیماراتون خانم هستن و آمار بیمارای همکارتون نسبت به شما بالاتره خب این طبیعیه!
دلایل دیگه ای هم میتونه باشه ولی همه شون که درست نیستن !
ولی بازم اگه خواستین ،
میتونین از مقاله های مفید داخل نت ، چند تاشونو مطالعه کنید ...
اگه معلم بودین می تونستین اینطور سرچ کنید : « راه هایی برای تدریس بهتر ! »
با آرزوی موفقیت روز افزون
شیوه ی درمان مازیار واقعا بده ولی حرف من رو گوش نمیده. راست میگه که مردم ایران شیوه ی درمان اونو می خواهند نه شیوه ی من رو.
بیمار های من تقریبا به امار ۵۰ اقایون و ۵۰ خانم هاست، حتی به نظرم اقایون بیشتر هستند و شاید ۶۰ اقایون و ۴۰ خانم ها دقیق تر باشه.
من خیلی سعی دارم فارسی سرچ کنم و بخونم و بیشتر اشنا بشم. جالبه روش درمان المان تو ایران رو کسی نمی خواد و حتی مسخره ام می کنن.